گرد غربت پر زده بر دامن بال و پرم این که میبینی ز دست عشق آمد بر سرم
هیچ شب یادم نمی آید که پیش از نیمه شب پیکرم در خواب راحت دیده باشد بسترم
شوخ طبعی
بیهودگی...
چه واژه ی زیبائیست
تمام صبح بیهوده در بستر غلتیدن وزیر لب آوازهای بیهودگی خواندن
بیهوده گیسوان خود را شانه زدن و ناخن هارا ...
باگلبرگ ها رنگین نمودن
گاهی اوقات خسته میشم ازین همه کینه و دوروئی مخصوصا وقتی نمیتونی علتشو بفهمی تو محکومی به تنهائی روز بروز نا خواسته به دشمنات اضافه میشه و تو تنهاتر میشی همه حقو به همدیگه
آرد 2 پیمانه
شیرولرم 1/2 پیمانه
شکر 1 پیمانه
کره 100 گرم
شکلات 100 گرم
تخم مرغ 4 عدد
نمک 1/4 ق چ
پودر